پرونده «دشت مغان» _ شماره ۸

فروپاشی سازمان اجتماعی عشایر مغان، در دوره قاجار

با انعقاد دو معاهده ترکمانچای و گلستان، سازمان اجتماعی جامعه شاهسون دچار شکستی عمیق شد. طی بیش از یک سده پس از آن، شاهسون‌ها به انحاء مختلف کوشیدند که این شکست را ترمیم کنند، اما هرچه بیشتر پیش رفت، شرایط بیشتر به ضرر آنها تمام می‌شد.
فروپاشی سازمان اجتماعی عشایر مغان، در دوره قاجار
کد خبر:۴۰۷۷

به گزارش خبرنگار اقتصاد معاصر؛ پیشینه تمدنی دشت مغان، از سده‌های پیش از میلاد تا اوایل دوره قاجار بررسی شد. دیدیم که سلحشوران شاهسون در جنگ‌هایی که بین قاجار و روس و عثمانی درگرفت، نقشی کلیدی ایفا کردند؛ اما به رغم رشادت‌های آنان، در اثر ضعف دولت مرکزی، نتیجه به ضرر کشور و به ضرر اهالی مغان تمام شد. یادداشت زیر، به اتفاقات مهیبی پرداخته، که پس از دو عهدنامه ایران و روس برای مردم نجیب و اصیل این دشت زرخیز رقم خورده است.

 

از همین پرونده بیشتر بخوانید:

 

در پی دو معاهده گلستان و ترکمانچای، کوچ‌نشینی این طوایف، تا ابتدای زمان پهلوی، برای حکومت مرکزی یک چالش به‌شمار می‌رفت. پس از دو معاهده با طرف روس، این موضوع مورد توافق دوطرف بود که شاهسون‌ها برای عبور از مرز مشکلی نداشته باشند، چه اینکه ضعیف شدن کوچ‌نشینان از حیث اقتصادی، و برهم‌زدن نظم اجتماعی و فامیلی این جامعه، به بروز بزهکاری و انواع شورش‌های محلی منجر می‌شد؛ به همین سبب هم دولت ایران و هم قفقاز توافق داشتند که این عشایر، زندگی سنتی خود را با عبور از مرز ادامه دهند.

 

طرفه است که پس از این شکست‌های ناعادلانه، عشایر مغان خود را ملتزم به اجرای توافقنامه‌ای که در اثر خیانت ننگین درباریان قاجار با روس منعقد شده بود نمی‌دانستند؛ از طرف دیگر سازمان اقتصادی آنان و منابع معیشتی آنان نیز دچار مخاطره شده بود؛ ضمن اینکه نسبت‌های فامیلی عشایر این طرف و آن طرف ارس، و جدایی این عشایر از اقوامشان نیز عامل دیگری برای سرکشی و ستیزه با این بی‌عدالتی آشکار بود. به همین دلایل، نوعی نهضت مقاومت راه افتاد، که مقاومت مستمر و شدیدی در برابر مرزداران روسی نشان داد. به همین جهت است که کتب روسی و انگلیسی و برخی مورخان اروپایی و همچنین مورخان غرب‌گرای ایرانی از این کنش شاهسون‌ها با عنوان غارتگری یاد کرده‌اند، که اصلا درست و منصفانه نیست. میرنبی عزیززاده در این‌خصوص می‌نویسد:

 

هدف نهضت مقاومت، استرداد اراضی از دست رفته شاهسون‌ها در مغان و اجرای حداقل تعهدات روسیه درخصوص اجازه ورود عشایر به مراتع قشلاقی در شیروان و آران و مغان مرکزی بود... این نهضت در تاریخ معاصر ایران به علت نفوذ افکار و اندیشه غربگرایان و تاثیر گزارش‌های مغرضانه مراکز اطلاعاتی و پژوهشی روسیه و کشور‌های غربی بسیار مظلوم واقع شده و با اتهام‌هایی، چون اشرار، غارتگر و آشوبگران مرزی از سوی برخی مورخان ایرانی نیز مواجه شده‌اند. (1)

 

این یک اعتراض عملیاتی علیه ستم و بیداد روسیه و ضعف و وادادگی دولت قاجار بود. پس از پایان جنگ‌های منظم ایران و روس شاهسون‌ها نهضت مقاومت عشایر شمال‌غرب را راهبری کردند و بیش از یکصد سال آرامش و راحتی اشغالگران روسی را بر هم زدند؛ اگرچه در همین اثنا از جانب دربار فاسد و ناتوان قاجاری نیز مورد بی‌مهری و غضب و حتی تنبیه قرار می‌گرفتند. نقطه پایان فعالیت این نهضت مقارن با ظهور رضاخان پهلوی و قلع و قمع عشایر بود. از این تاریخ به بعد مرز‌های تحمیلی روس‌ها در عهدنامه ترکمانچای به اجبار از سوی مردم منطقه نیز به رسمیت شناخته شد.

 

کاهش نفوس شاهسون در قحطی دهه ۱۲۵۰

در ایران طی دو سده اخیر، سه قطحی بزرگ رخ داده است: در دهه ۱۲۵۰، در سال‌های ۱۲۹۶ الی ۱۲۹۸ و نهایتا ۱۳۲۰ الی ۱۳۲۲ شمسی. اولین آنها در زمان ناصرالدین شاه، رخ داد؛ تلفات ناشی از این موج قطحی در ایرانِ ۱۰ میلیونی آن زمان را تا سه میلیون نفر ذکر کرده‌اند. البته تلفات در تمام مناطق ایران یکسان نبود و برخی مناطق کمتر و برخی بیشتر دچار مشکل شدند. جامعه شاهسون از این قطحی و متعاقب آن همه‌گیری وبا، آسیب جدی دید. در سال ۱۲۵۴ و پنج سال بعد از برآورد اول اوگرانوویچ (کمیسر مرزی روس در مغان) از جامعه شاهسون، او برآورد خود را از نفوس شاهسونان به نصف، یعنی ۶ هزار خانوار کاهش داده است. در این زمان تقریبا نیمی از اموال جامعه شاهسون نیز از بین رفت. بخش قابل‌توجهی از گاو، شتر، اسب، قوچ و میش مردند؛ یک‌سوم خانوار‌های شاهسون تهیدست شدند، بسیاری از گرسنگی و وبا مردند و بخشی از آنها برای یافتن غذا در روستا‌های اطراف پراکنده شدند. مستشرقی به نام فون تیلمان (von Thielmann) با عبور از اردبیل در مهر ۱۲۵۱، با چند گروه از عشایر شاهسون برخورد کرده و آنها را «بسیار ژنده پوش» توصیف می‌کند. این وضع حدود یک دهه با فراز و فرود‌هایی ادامه داشت. زمستان ۱۲۵۷ دوباره قحطی وحشتناک در آذربایجان حاکم شد و در مواقعی نان بسیار کمیاب و گران‌قیمت شد. یورش و سرقت و جنایت افزایش یافت بطوری‌که مارکوف، مامور سیاسی روسیه، می‌نویسد در سال ۱۲۶۲ به میزان ۳۵۵۰۰ روبل از ایرانیان برای اتباع روسیه غرامت دریافت کرده است. (2)

 

با بروز شرایط ناهنجار اجتماعی پس از قحطی ۱۲۵۰، فشار برای بستن مرز از سوی روسیه شدت گرفت. در ابتدای بهار ۱۲۶۳ شمسی (مارس ۱۸۸۴ میلادی) به طوایف شاهسون دستور داده شد زندگی کوچ‌نشینی را ترک کرده و یکجانشین شوند. این دستور طبعا با مقاومت‌های جدی مواجه شد. اما نهایتا چندصد خانواری که در این سال از مرز عبور کردند، با قوه قهریه به سرزمین‌های خود بازگشتند و پرونده کوچ‌روی فرامرزی شاهسون‌ها در این مقطع تا حدود زیادی بسته شد: «شاهســون‌های دشت مغان، از بزرگترین گروه‌های ایلی ایران، پس از بسته شدن مرز‌های ایران و روس در سال ۱۲۶۲ هجری شمسی (۱۳۰۲ ق / ۱۸۸۴ م) دشت مغان در جنوب رود ارس را برای قشلاقات، موقعیت و دامنه‌های کوه سبلان را برای ییلاقات خود انتخاب کردند.» (3)

 

در این شرایط، لاجرم بخش قابل‌توجهی از شاهسون‌ها در شمال مرز باقی ماندند. سیدلیتز بیست‌ویک روستا را در نواحی تالش، سالیان، شیروان و باکو فهرست می‌کند که بطور کامل یا جزئی توسط عشایر شاهسون برای سکونت انتخاب شده بودند. عشایر شاهسونی که در تالش مستقر بودند، ملیت روسی را انتخاب کردند، اگرچه برخی از آنها در ماه‌های تابستان همچنان به خاک ایران می‌آمدند. (4)

 

شاهسون‌ها و مخالفت با مشروطه انحراف یافته 

مخالفت شاهسون‌ها با مشروطه دو دلیل مهم داشته است: اول ساختار ایلیاتی شاهسون‌ها و اینکه این نظم جدید را مباین با آداب و رسوم چندهزارساله خود می‌دیدند؛ و دوم و مهمتر اینکه بستگی قوی شاهسون‌ها با سادات و علما، و در نقطه مقابل اسائه ادب و کشتار مشروطه‌خواهان نسبت به این افراد، موجب شد شاهسون‌ها با مشروطه‌خواهان شدیدا مخالفت کنند، تا جایی که ستارخان پس از تسخیر کوتاه‌مدت اردبیل، ناچار شد این شهر را ترک کند و بگریزد. مطابق مستندات تاریخی رفتار مشروطه‌خواهان در اردبیل، شبیه همان شرایطی بوده که مشروطه‌خواهان تهران با آیت‌الله شهید فضل‌الله نوری داشته‌اند. در یکی از تلگراف‌های رهبران عشایر اردبیل، خلخال، مشکین و مغان در آستانه جنگ با ستارخان در اردبیل به شاه مخابره شده، آمده است:

 

مدتی است این مشروطه‌طلبان بنای بلوا و قتل و غارت گذاشته اول چقدر از آقایان و سادات تبریز را به قتل رسانیده و خانه ایشان را غارت کردند و از آنجا در اردبیل چند نفر سادات و آقایان را کشتند و تمام دار و ندار آنها را بردند و مجتهد که نایب امام است در تهران، چند نفر مجتهد و آقایان را به قتل رسانیدند. اینها با ارامنه و گرجی همدست شده از اول علما و سادات را کشتند. اگر آنها مذهب داشتند علما و سادات چه تقصیری دارد؟ کلیه خیالشان در قطع ریشه ماست. در این صورت متجاوز از چهار کرور نفوس و عموم خوانین و روسای قراجه‌داغ و عموم بیگ‌زادگان و روسای قوجه‌بیگلو به کدخدایان طوایف شاهسوند متفق‌القول شده ان‌شاءالله شرح حال عموما به طرف اردبیل حرکت کرده تا جان در بدن داریم نخواهیم گذشت کسی در هیچ جا اسم مشروطه ببرد من در خدمتگزاری در راه پادشاه خودمان مضایقه نداشته و جان و مال خودمان را تصدق کرده است اطاعت تجاوز نداریم محض اطلاع خاطر اقدس ملوکانه ارواحنا فداه عرض شد. (5)

 

در دوره ۲۰ ساله مشروطه، نابسامانی و ضعف حکومت مرکزی علاوه بر ایجاد مشکلات داخلی موجب شد روس‌ها مکررا به مرز‌های ایران و سرزمین شاهسون‌ها حمله کنند، و این نیز خود بر مصائب اهالی دشت مغان می‌افزود. 

 

جمع‌بندی

تاریخ اهالی مغان در دوره قاجار به دلیل روحیه وطن‌پرستی و همچنین بستگی‌های عمیق عشیره‌ای و نیز بخصوص پایبندی‌ها و التزامات مذهبی و ارادت به علما بسیار قابل توجه است. شاهسون‌ها با هیچ یک از تغییرات در دوره مدرنیته همراهی نکردند؛ همچنین با حکومت مرکزی به دلیل تغییرات و چرخش بنیادینی که به سمت مدرنیته داشت، زاویه داشتند. بطور خلاصه، جنگاوری ایشان در جنگ با روس و عثمانی، محنت‌های ناشی از مرزنشینی در زمان ضعف حکومت مرکزی، انفصال و جدایی آنان از افراد هم‌خون‌شان و نیز متحمل شدن ضربات سخت اقتصادی در اثر مرزبندی جدید سیاسی، درگیری با قحطی، و مقاومت در برابر مشروطه، ارمغان دوره قاجار برای مردمان مظلوم و مقاوم این سرزمین زرخیز بوده است.

-----------------

پی‌نوشت

(1) میرنبی عزیززاده. تاریخ دشت مغان. موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران. ۱۴۰۰. چاپ پنجم. صص ۲۰۰ الی ۲۰۲

(2) Tapper, Richard Lionel (1997). Frontier nomads of Iran : a political and social history of the Shahsevan. Cambridge, U.K. ; New York, NY, USA : Cambridge University Press Collection – p:175,206

(3) محمدمهدی مرادی خلج، محمد کشــاورز و شــهرام یوسفی‌فر، بررسی تأثیرات عوامل سیاسی در تغییرات سرزمینی ایل شاهسون در دورۀ قاجاریه تاریخ‌های محلی ایران، دورۀ ۶، ش ۱۱ (پاییز و زمستان ۱۳۹۶)، ص ۲۰۵ 

(4)- Seidlitz (1879:498) ; cf. Ismail-zade (1960) , and see further below.

(5) عزیززاده. ص ۲۱۵

ارسال نظرات